فندوق کوچولوی مامانفندوق کوچولوی مامان، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه سن داره

سارا و کوچولوش

..

1398/6/23 11:03
نویسنده : مامان سارا
283 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترکم.

الان که این پست رو میزارم داری کارتون والیکازام میبینی و هر از گاهی میای توی اتاق پیش من و میری.من امروز کلاس زبان داشتم صبح زودتر بیدار شدم شیر قهوه خوردم که شارژ باشم .ویس ریکوردم رو گذاشتم توی شارژ که شارژ بشه.شربت سرماخوردگی شما رو هم دادم بعد دوباره خوابیدی.شانس من تیچر پیام داد که امروز نمیتونه بیاد و حالش خوب نیست.امروز ناهارمون هم اماده بود دیروز درست کردم واسه امروز.چون کلاسم 11 تا دو و نیم بود.این ترم رو 24 واحد برداشتم و کلاس زبان هم گرفتم که فشرده بخونم و بتونم امتحان آیلتس بدم.

عمه مژده اینا تاریخ 20 شهریور رفتن کانادا.ساعت 2 شب رفتیم فرودگاه ساعت 4 صبح از فرودگاه اومدیم سمت خونه تا رسیدیم شد ساعت 6 صبح.فردا شبش با عمو مهدی دوست بابا رفتیم شاه عبدالعظیم و پیک نیکی شام هم اونجا خوردیم خیلیییی سرد بود.خاله سارا دو تا چادر انداخته بود روی شما.شام خاله سارا کتلت درست کرده بود و ساندویچ کالباس.

از اول مهر باید بری مدرسه البته پیش یک.چون توی خونه تنها بودی بابا تصمیم گرفت بزارتت مدرسه.تقریبا وسایلهاتو گرفتیم ولی بازم بعضی از خریدها مونده. مانتوی مدرسه تون سارافن جین و شلوار جین هست و مقنعه تون دستمال سر هست.خیلی کیوت شده بودی وقتی پوشیدی.

انشالله که ویزامون جور بشه و اول دبستان دیگه ایران نیستیم.

خدا بزرگه.هنوز انتخاب واحدهام نصفه ست و باید بقیه درسها رو بزنن تا بگیرم.

مراقب خودت باش نفسم. من برم چاییمو بخورم

پسندها (2)

نظرات (2)

عمه فروغعمه فروغ
23 شهریور 98 12:40
موفق باشین😘
مامان سارا
پاسخ
قربان شما❤
عمه فروغعمه فروغ
23 شهریور 98 12:40
لطفا ما رو دنبال کنید🌹
مامان سارا
پاسخ
فالو شدین عزیزم